وبلاگ نسیم هدایت

به وبلاگ نسیم هدایت خوش آمدید. این وبلاگ با تکیه بر مضامین قرآنی سعی دارد تا سهم کوچکی در انتشار دین مبین اسلام داشته باشد.

وبلاگ نسیم هدایت

به وبلاگ نسیم هدایت خوش آمدید. این وبلاگ با تکیه بر مضامین قرآنی سعی دارد تا سهم کوچکی در انتشار دین مبین اسلام داشته باشد.

داستان حضرت شعیب(ع)

داستان حضرت شعیب(ع)


والى مدین اخاهم شعیبا قال یا قوم اعبدوا الله مالکم من اله غیره...(سوره اعراف: 85)


در جنوب سرزمین شام، کنار خلیج عقبه، شهرى آباد و پر نعمت قرار داشت که (مدین) نامیده میشد.

ساکنان مدین با مناطق اطراف خود، مانند مصر، فلسطین و لبنان روابط تجارى داشتند و از نعمتهاى گوناگون و فراوان بهره مند بودند.

ثروت و امکانات مالى، زندگانى پر از رفاه و کامروائى، اهل مدین را بسوى غفلت و فساد کشانید و آنها به بت پرستى روى آوردند.

علاوه بر پرستش بتها، آلودگیهاى اخلاقى و ناهنجارى هاى اجتماعى و اقتصادى گوناگونى در میان آنان رواج یافت که مهمترین آنها خیانت در اموال مردم و کم فروشى بود.

شعیب که مردى بزرگوار و نیک اندیش و سخنورى توانا بود، بفرمان خداوند متعال، زبان نصیحت و هدایت آنان گشود و در نهایت عطوفت و مهربانى، همانند پدرى دلسوز، آنانرا ازانحراف و گناه بر حذر داشت و گفت:

اى قوم من! هیچ موجودى جز خداوند یکتا، شایسته پرستش نیست. خدارا بپرستید و دست از این بتهاى رنگارنگ و بى خاصیت بر دارید. سرزمین شما یک منطقه خوب و پر نعمت است. از نعمتهاى خدا استفاده کنید و بکارهاى فساد روى نیاورید. در اموال دیگران خیانت نکید و حق مردم راتمام و کمال پبردازید.

راهزنى و چپاول اموال مردم کارى است زشت و ناپسند. بحقوق دیگران تجاوز نکنید. کم فروشى و غش در معامله را رها کنید...

اى مردم فراموش نکنید که روزى یک طایفه کوچک و محدود بودید. خداوند فرزندان بسیار بشما عطا کرد و اینک یک ملت بزرگ و داراى جمعیت بسیار هستید.

اى مردم! از سرنوشت شوم ملتهائى که به فساد رو آوردند و به عذاب دردناک خدا گرفتار شدند، عبرت بگیرید.

اهالى مدین، در مقابل سخنان منطقى و تکان دهنده شعیب، سر سختى و عناد را پیشه کردند و گفتند: اى شعیب! این سخنان را رها کن و ما را بحال خود بگذار. ما از روش پدران و نیاکان خود دست نمیکشیم. تو نیز اگر بخواهى راحت زندگى کنى، باید با پیروانت به آئین ما باز گردید و همرنگ جامعه خود شوید، وگرنه شما را از این سرزمین بیرون خواهیم کرد.

شعیب همانند سایر انبیا از عکس العمل ناپسند و تهدیدهاى قوم، دلسرد و ناامید نشد و همواره هدایت آنان تلاش میکرد و آنانرا بسوى خدا و اطاعت امر او فرا میخواند. گاهى سرنوشت ملتهاى دیگر را براى آنهابازگو میکرد و میگفت:

اى مردم! من از آن میترسم که عناد و سرسختى شما، همانند قوم نوح یا قوم هود یا قوم صالح را براى شما رقم زند و فراموش نکنید که قوم لوط که به عذاب دردناک الهى گرفتار شدند فاصله زیادى با شما ندارند.

گفتند: اى شعیب! ما از حرفهاى تو سردر نمیآوریم. تو هم در میان جامعه ما فردى ضعیف و ناتوان هستى. اگر بخاطر خوشاوندانت نبود، ترا سنگباران میکردیم.

رفته رفته، دشمنى مردم با شعیب و پیروانش صورت جدى ترى بخود گرفت و بحث و گفتگوهاى منطقى جاى خود را به آزار و اذیت داد.

وقتى شعیب از هدایت آن قوم ناامید شد و از سوئى دیگر براى مؤمنین و پیروان خود، احساس خطر کرد، از پیشگاه خداوند نجات مؤمنین و دفع شر آن قوم را درخواست نمود.

خداوند دعاى او را مستجاب فرمود و صیحه آسمانى و زلزله را بر آنها مسلط کرد. زمین بشدت لرزید واهل مدین تا بخود آمدند، عذاب الهى طومار زندگیشان رادر هم پیچید و کیفر کفر و فساد را به آنها چشانید.

در آن منطقه تنها شعیب و پیروانش از عذاب خداوند در امان ماندند و پس از پایان زلزله، بدنهاى بیجان و خانه هاى ویران آن قوم، عبرتى براى دیگران گردید.

پس از هلاکت اهل مدین شعیب ماءموریت یافت (اصحاب ایکه) را که در نزدیکى مدین سکونت داشتند بسوى خدا رهبرى کند.

روش اصحاب ایکه، همان روش اهل مدین بود. کفر و فساد در میان آنها رواج داشت. شعیب ماءموریت آسمانى خود را انجام داد و آنانرا بسوى خدا دعوت نمود، ولى آنها سخنان پیامبر خود را نپذیرفتند و گفتند: اى شعیب! بگمان ما تو را جادو کرده اند که این سخنان را میگوئى.تو هم بشرى هستى مانند ما و اگر راست مىگویى یک قطعه از آسمان را بر سر ما خراب کن و ما را نابود گردان.

کوشش هاى شعیب در راه نجات آنها کاملا بى اثر بود و کسى دعوت او را اجابت نکرد. در نتیجه لجاجت و خیره سرى، خداوند گرماى سختى بر آنها مسلط کرد، بطوریکه آبها به جوش آمد و آن قوم چندین روز در نهایت سختى و مشقت بسر بردند. آنگاه قطعه ابرى، صفحه آسمان را پوشانید و نسیم خنکى از آن وزید. مردم در زیر آن قطعه ابر جمع شدند که از گرما نجات پیدا کنند. بفرمان خداوند از آن ابر آتشى فرو بارید و آن قوم سرکش و گمراه را بجزاى کارهاى ناپسند شان طعمه حریق ساخت و همه را سوزانید.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد